معنی تجدد خواهی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
تجدد. [ت َ ج َدْ دُ] (ع مص) نو شدن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (زوزنی) (آنندراج). نو گردیدن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || شیر بشدن از پستان. (تاج المصادر بیهقی). خشک گردیدن شیر پستان. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج).
خواهی
خواهی. [خوا / خا] (ق) اعم. (یادداشت بخط مؤلف): و ما بیزاریم از دروغ گفتن خواهی بر دوستی و خواهی بر دشمنی. (التفهیم). || (حامص) عمل خواستن.
- بدخواهی، دشمنی.
- عذرخواهی، پوزش.
- نیکخواهی، نیکی طلبی. خیرطلبی.
فرهنگ واژههای فارسی سره
نومنشی
فارسی به انگلیسی
Modernity
فرهنگ فارسی هوشیار
نو شدن، نو گردیدن
خواهی
قید تردید است یا. . . یا خواه. . . خواه. توضینح گاه ((خواهی)) دو بار آید (نظیر ((خواه))) : ((هر دایره خواهی بزرگ باش و خواهی خرد)) . (التفهیم) و گاه یکبار: ((اگر خواهی گویی که آن عمود است که از یک سر قوس فرود آید)) (التفهیم)
نیکو خواهی
نیکو خواهی خیر خواهی: مقابل بد خواهی0
نکو خواهی
نیکو خواهی خیر خواهی: مقابل بد خواهی0
وفا خواهی
توزش خواهی، نیکخواهی طلب وفا، خیر خواهی.
وطن خواهی
میهن خواهی وطن پرستی
فرهنگ معین
نو شدن، تازه شدن، گرایش به نو شدن و نوخواهی. [خوانش: (تَ جَ دُّ) [ع.] (مص ل.)]
فرهنگ عمید
به نویی و تازگی گراییدن، نو شدن،
[قدیمی] تغییر شکل،
مترادف و متضاد زبان فارسی
نوگرایی، نوآوری، نوپرستی، روشنفکری، تازه شدن، نو شدن
معادل ابجد
1033